شمیم حیات
« نامه های یواشکی »
خدا سلام !
گاهی در دوستی هایم دچار شک می شوم.
گاهی در انتخاب راهی که میروم ، دو دل می مانم.
گاهی خوب را از بد تشخیص نمی دهم و با چنان اشتیاقی به سمت « بد »
می روم که گویی « خوب » است.
گاهی هم حتی نمی فهمم که دارم به سمت بالا می روم یا دارم سقوط
می کنم.
من در این حد ناتوانم خدا !
در این حد که مصلحت ها را نمی دانم. غُر می زنم و با کسی طرح دوستی
می ریزم که ناخواسته شاید همان دشمن تو باشد. یا اینکه مرا به سمت
نافرمانی تو سوق دهد. می بینی؟!
من در ابتدایی ترین کارهایم که انتخاب مسیر یا رفیق راه است ، مانده ام.
و تو ای خدای نازنین من ! نمی دانی دو دلی و شک چه درد بدی است.
شنیده ام وعده اش را به دوستانت داده ای که : « نگران نباشید. این طور
نمی ماند...».
شنیده ام که گفته ای : « بالاخره دانه های سیاه را از دانه های سپید جدا
خواهیم کرد ».
خب! من منتظرم خدا! وقتش نرسیده از شک ما را به درآوری؟
Design By : Pichak |