سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شمیم حیات

ماه مهمانی تو

در راز و نیاز با تو را که می گشایم. قلبم که از هر چه جز تو خالی شده و چشم دلم که به نور مهرت باز شده خود را در جاری زلال محبت تو غوطه ور می یابم. سرشار از حیاتی تازه ، مالامال از طراواتی جان بخش ، در فضای پاک و شفابخش راز و نیازم با تو به مهرت می اندیشم. به قطره قطره احسان بی پایانت که جام زندگیم را پر کرده. هر گاه به سویت آمده ام و بنده تو شده ام ، دستم را گرفتی و یاریم کردی. توانم بخشیدی و چون نفس مهار گیسخته به کرداری نافرجام و تباه روی آورد ، باز این یاری تو بود که بین من و گناه حائل شد.

دستم گرفتی و یاریم کردی

مهربان من تنها در زلال عشق تو غوطه ور شدم. در دریای محبّت به جستجوی گوهر رضایت تو آمده ام و چشمم تو را می خواند. به امید مهرت ، قدم ها برداشته ام. گاه دنیا با تمام زیبائیش به من رو کرده ، به او پشت کرده ام و چون مقام و جاه با یک دنیا عزت و احترام به استقبالم آمده و نصرت تو را در آن ندیدم از او روی گردانیدم.

 شب های عاشقانه با او گفتن 

در ماه مهمانی تو هستیم. رمضان جلوه ای از رویش جوانه های ایمان و پاکی ، بر ساقه وجود است. این شب ها همیشه بهار است. نه راه بسته است و نه درها. فقط خواستن و خواستن و خواستن.در این شب های عاشقانه با او گفتن ، در این ماه زیبا ، می توان ستاره وار ، روشنای شب شد و رهی به خانه ها گشود. می شود هنوز شام تیره گناه را با دو دست توبه و نیایش شکست. می توان باز در کمین صبح روشنی نشست. ظلمت گناه را از چهره حیات خویش زدود. می توان خوب بود و خوب بود و خوب بود.

می توان خوب بود

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/5/28ساعت 1:17 عصرنوشته ی حسیبا دلنوشته همراهانم ( ) |

   1   2   3      >

Design By : Pichak