زندگی سخت است. آسمان تنگ دست و زمین تنگدل گشته است و ما اگر در کوران جهالت ها و غفلت ها با همه سختی های زندگی مانده ایم به همین نسیم حیات است. گاهی با همه انتظاری که دلمان را شرحه شرحه کرده است این دنیای پر فریب صد رنگ چشممان را به خویش می خواند و دستمان را به خود آلوده می کند یا راه نفوذی به دلمان می یابد و ما را در پی خویش فرا می خواند و شیطان نیز که برای همین فریب مهلت گرفته است در این میان سر از پا نمی شناسد.

می دانی این انتظار توست که ما را در برابر این دشمن پر زرق و برق نگهدار است و اگر نبود امید آمدنت هزار باره در گرداب هلاکت او غرق بودیم. گشایش کار ما در همین انتظار آمدن توست. آن روز که بهاری شدیم و سبز ، آن روز که آسمان دلمان آبی باشد ، آن روز نسیم انتظار تو بر دلمان ورزیده است. به خدا که همین امید آمدنت حیات جاری در وجود ماست.

 

نوشته شده در دوشنبه 87/11/28ساعت 8:23 عصرنوشته ی حسیبا دلنوشته همراهانم ( ) |